دغدغه‌های من

می‌نویسم تا فرصتی باشد برای سر و سامان یافتن

دغدغه‌های من

می‌نویسم تا فرصتی باشد برای سر و سامان یافتن

دغدغه‌های من
  • ۱
  • ۰

در پاسخ به سوال مهم «که چی؟»
پست اول: چرا اصلا از جایى که هستم باید حرکت کنم؟

در شروع بحث باید به این نکته توجه کرد که انسان به حکم ساخت و قدر و نیازش، ناگزیر از حرکت است. من در هر لحظه و در هر موقعیت با نیازها، و هوس‏‌ها و عشق‏‌هایی در وجودم مواجهم که مرا برای رسیدن به خواسته‌هایی به حرکت می‌اندازند. این خواسته‌ها متعدد و متوعند؛ از خواستنی‌های کوچکی چون خوردن فلان غذا و خریدن مد جدید و جلوه‌گری تا بزرگتر و به دست آوردن مدرک علمی، تصاحب یک شغل و منصب، کسب شهرت، وصال محبوب، و موفقیت‌های مالی.

با این توضیحات روشن می‌شود که مساله این نیست که چرا حرکت کنم؛ چراکه من خواسته و ناخواسته مدام برای رسیدن به خواسته‌هایم در حرکتم! سوال دقیق‌تر این است که به کجا بروم؟ منی که ناگزیر از حرکتم، به دنبال چه باشم تا بیش‏تر به دست آورم؟ خواسته‏‌هاى من چه مبنایى براى انتخابشان باشد؟ براى تأمین این مقصد و این خواسته‏‌ها، چه نیازها و کمبودهایى دارم؟ منی که براى رسیدن به یک شغل، یک منصب و یا حتى یک لیوان آب، بسیار می‌کوشم و حتی زد و بند می‌کنم، آیا ضروری‌‏تر از اینها برایم وجود ندارد؟! آیا در همین سطح و اندازه هستم؟!

این سؤالات را باید خودم، جواب بدهم؛ نه اینکه از دهان دیگران بشنوم و به خودم تلقین و تحمیل کنم. پاسخ‏ آنها در سطح دیگری و براى خودشان است. من وقتی خودم احساس عطش کنم، دنبال آب می‌روم و در برخورد با موانع عقب‌نشینی نمی‌کنم؛ ولی صرف اینکه دیگران بگویند: تشنگى، طلب آب را در من ایجاد نمی‌‏کند و مرا به حرکت نمی‌اندازد؛ اگر هم بروم، چون تقلیدی است در برخورد با اولین مانع برمی‌گردم.

البته در این راه باید به این نکته توجه داشته باشم که این طور نیست فقط بشنوم و بعد هم اگر شناختم و حرکت نکردم، مشکلى پیش نمی‌آید. کسی که به اندازه تمامى عمرش آگاهى به دست آورده‏، ولى به اندازه یک لحظه هم گامى برنداشته، همین آگاهى‌ها، بار و زنجیرش می‌شود و او را را خُرد و خسته می‌‏کند. اینکه‏ می‌‏بینم با بارى از معلومات و مطالعات و آگاهی‌‏ها، فرعونى شده‌‏ام و آشکار و پنهان، دعواها دارم، به همین خاطر است که آگاهى یک عمر را به دوش گرفته‌‏ام، ولى حرکت یک لحظه را هم نداشته‌‏ام؛ بارى که بازده نداشته باشد، چه کمرها که نمی‌‏شکند!

در ادامه انشاءالله از عوامل ساخت و قدر و نیاز که سبب ضرورت یافتن بحث حرکت در ما شده‌اند، گفتگو خواهیم کرد.
لطفا با ارائه نظراتتون، من رو در ضرورت انتشار این مجموعه، مصمم‌ کنید.

  • ۱
  • ۰
به جای مقدمه:

برای هرکدام از ما بارها پیش آمده که شنیده‌ایم در پاسخ به کسی که از دستیابی به موفقیتی گفته یا از تحمل رنجی یا از تلاش و پشتکاری، گفته‌اند (یا گفته‌ایم) که: این همه زحمت و تلاش و تحمل رنج و حتی رسیدن به موفقیت در نهایت به چه دردی می‌خورد؟ مگر نه اینکه حتی معلوم نیست کی می‌میری و آیا ثمره این همه زحمتت را می‌بینی یا نه؟ و حتی اگر اقبال بلندی داشتی و نتیجه را دیدی باز هم مگر می‌توانی به ماندنش دل خوش کنی؟ باز هم حتی اگر با اندک احتمالی بتوانی موفقیتت را تا سال‌ها حفظ کنی و حتی بر آن بیافزایی، به هنگام مرگ، مگر نه این است که تو با آن کسی که هیچ زحمتی نکشیده و حتی به دزدی رفته و از دسترنج دیگران خورده در بردن چیزی از دنیا تفاوتی نداری؟ هردو کفن‌پوش و بدون هیچ چیز دیگری این دنیا را ترک می‌کنید. نهایتش تفاوت در سنگ قبر متفاوتتان خواهد بود که به مرور فرسودگی و گذر ایام همان تفاوت را هم اندک می‌کند و یا در بهترین حالت اگر هم نام نیکی از تو باقی می‌ماند، دیگر تو نیستی که به این تمجیدها ببالی و از آن سرخوش شوی.

تازه بگذریم از اینکه بارها دیده‌ایم و شنیده‌ایم که حتی موفق‌ترین‌ها هم در طول زندگی خود همواره ناگزیر از تحمل تلخی‌ها بوده‌اند؛ یا حسرت گذشته را خوردند، یا نگران از آینده بودند، و یا طعم گزنده پوچی و بن‌بست را تجربه کردند. آیا این همه تلاش و تقلا و تحمل سختی‌ها برای رسیدن به موفقیت، رفاه، آرامش، عدالت و نام نیک و .... ارزشش را دارد؟ وقتی که به هر حال آن احساس آرامش و امنیت دائمی که آرزوی آدمی است، در بهترین شرایط هم به دست نمی‌آید، چرا اصلا باید قدمی برداشت و تلاشی کرد؟ مگر نه اینکه تلاش دیگران هم حاصل درخوری نداشته و کسی نیست که واقعا راضی باشد و آرام.

به امید خدا قصد دارم برای پاسخ دقیقی به این سوال مهم و اساسی و البته بسیار سمج و ویران‌کننده «کی چی؟» و سوالات مشابهی که برخی دوستان در فضای مجازی و واقعی مطرح می‌کنند، مجموعه پست‌هایی را در اینجا منتشر کنم که برگرفته از برخی آثار مرحوم صفایی حائری هستند. پیشاپیش از دوستانی که با سوالات و ابراز نظرات ارزشمندشون پیرامون مطالب، در ارائه بهتر این مجموعه به بنده کمک می‌کنند، بسیار سپاس‌گذارم.
  • ۱
  • ۰

دوستی در دیدگاه‌ها، سوال خوبی پرسیده بود. فکر کردم شاید اگر پاسخ را مفصل و در قالب یک پست بنویسم، مفیدتر باشد.
پرسیده بودند که می‌گویی دغدغه رشد خودت و جامعه را داری. چگونه کارهایی که انجام می‌دهی، در جهت تامین این هدف تعریف می‌شوند؟ (پاسخم نیاز به ذکر مقدماتی دارد که اگر طولانی‌ست، بر من ببخشید.)

باید بگویم داستان از آنجا آغاز شد که پس از مطالعه و اندیشه بسیار باور کردم که هدف از زندگی، رشد ما انسان‌ها است. پس از این بود که همراه با مطالعه کتاب‌های استاد صفایی حائری، گوش دادن به صوت کلاس‌های شرح کتب، تفکر در آنها و انجام مباحثات مفصل، پیاده‌سازی آنچه می‌فهمیدم را آغاز کردم.

با مطالعه کتاب «رشد» استاد، دریافتم رشد من به رشد جامعه‌ گره خورده و نمی‌توانم با عزلت گزیدن، به طی مسیر دلخوش باشم. فهمیدم در این مسیر تازه، اولین گام دست یافتن به درک جامع و دقیقی از جامعه‌ است که جز با شناخت شرایط فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اعتقادی و ... میسر نمی‌شود. البته در عصر ارتباطات که مرزها از معنی تهی شده‌اند، این شناخت‌ها به دیوارهای جامعه‌ محدود نخواهند شد. پس برای درک مسائل سیاسی کشورم، به ناچار باید از قواعد بازی عرصه بزرگ‌تری که که این سیاست در تعاملات با آن معنا می‌یابد، سر در ‌بیاورم. باز هم برای درک بهتر سیاست، و حتی شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ام، می‌بایست تاریخ بدانم؛ نه فقط تاریخ کشورم که بدون شناخت تاریخ جهان، حاصل جز دیدی ناقص و مبهم نخواهد بود. علاوه بر این، باید بزرگان گذشته و امروز کشورم و جهان را بشناسم و از آنچه که منجر به شهرت آنها شده، فهم کاملی به دست بیاورم. چراکه این‌ها، همه، در شکل‌گیری آنچه که امروز به عنوان شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ... می‌شناسم، تاثیرگذار بوده‌اند.

پس از اقدام‌ها برای رشد شخصی، و حصول شناختی اولیه از شرایط، و همراه با تلاش برای شناخت بیش‌تر و دقیق‌تر، زمان اقدام برای کمک به رشد جامعه فرا می‌رسد. وقتی مطالعات از یک‌سو به درک وضع موجود و از سوی دیگر به درک وضع مطلوب منجر شد، و حتی بیشتر، که راه اقدام دینی را برای حرکت از وضع موجود به مطلوب مشخص کرد، دیگر نکته مبهمی نیست که کار را به تاخیر بیاندازد.

در این مرحله منی که نقش‌های مختلفی را به عنوان یک زن، همسر، مادر، فرزند، خواهر، دوست، همکلاسی، دانشجو، معلم، مشاور، پژوهشگر و ... ایفا می‌کنم، کافی ست در محدوده نقش‌های خودم به آنچه باور کرده‌ام عمل کنم.
در کلاس درس، به بیان تئوری‌ها اکتفا نکنم و از نمونه‌های واقعی مثال بیاورم و بکوشم دانشجوهایم دیدی واقعی از مسایل و مشکلات جامعه پیدا کنند و به آنها بیاموزم که در لابلای خطوط درس باید به دنبال راه‌حلها بود. با رفتارم در کلاس درس، در چشمشان نمونه رفتار متعهدانه و دلسوزانه باشم و هر آنچه که در توان دارم برای کمک به رشد آینده‌سازان کشورم به کار گیرم.
در خانه، به پخت‌وپز و خانه‌داری ناآگاهانه اکتفا نکنم و با دقت و تدبیر در آنچه مهیا می‌کنم، از امکانات مادی تا شرایط روانی، علاوه بر مادر و همسری خوب، معلم و الگویی نمونه برای همسر و فرزندانم باشم. منی که با مطالعه و تفکر دریافتم که نه توصیه‌ها، که رفتار واقعی من است که شخصیت فرزندم را شکل می‌دهد، سعی می‌کنم هرآنچه را که فرا گرفته‌ام در عمل به کار بندم... البته در این مسیر همواره برای جبران اشتباهات و جهالت‌هایی که نه به علت کم‌کاری من، که ناشی از محدودیت انسان بودن است، هر لحظه از پروردگارم کمک می‌خواهم.


با این مقدمه، جایگاه فعالیت‌های مختلف من مشخص می‌شوند؛ زمانی که کتابی مطالعه می‌کنم، گاهی به دنبال تکمیل پازل شناخت خودم یا جامعه‌ام هستم، گاهی به دنبال درک بهتر وضعیت مطلوب، و گاهی فهمیدن اقدام‌های مناسب برای حرکت از آن به این... وقتی همین مطالعات را می‌نویسم، هدفم نظم گرفتن یافته‌هاست و البته در کنار آن به استفاده همراهانم در مسیر رشد جامعه می‌اندیشم و نیز به روشن‌گری برای آنها که هنوز هدف یا مسیر را نیافته‌اند. گاهی هم نوشتن، اگر هم‌راه دلسوزی دیدگاهش را بیان کند، بازاندیشی و اصلاح یافته‌ها را در پی خواهد داشت. وقتی یافته‌های مطالعاتم را در کلاس درس یا در پژوهش‌ها، با نظریه‌ها به هم می‌آمیزم، طرح کلی آموخته‌هایم را با ارتباط دادن مطالب انسجام می‎بخشم و مطالب پراکنده را نظم می‌دهم. در کنار اینها علتی می‌شوم که دانشجویان و همکارانم از روبرو شدن با دوگانگی تئوری-واقعیت و عدم درک کاربردی مطالب نجات یابند و شیرینی فهمیدن آنها را در ادامه مسیر مصمم‌تر کند...

  • ۱
  • ۰

مدتهاست درباره نئوکان‌ها و لابی‌های قوی صهیونیستی در آمریکا مطالبی می‌خوانم ولی اطلاع دقیقی از زمینه‌های پیدایش آنها و چرایی قدرت گرفتنشان نداشتم. علاوه بر این علی‌رغم مطالعه جسته گریخته در مورد چگونگی پیدایش رژیم صهیونیستی، هنوز فلسفه این اقدام برایم روشن نبود. مطالعه کتاب «با مسیح می‌آییم»، با تکمیل این پازل ذهنی ناقص، تصویری نسبتا جامع و یکپارچه از موضوع به دستم داد. هرچند به دلیل حجم زیاد مطالب و نیاز به جمع‌بندی ذهنی و احتمالا مرور، مجبور به ترسیم نقشه ذهنی مطالب کتاب شدم، اما نتیجه رضایت‌بخش بود.

دوستانی که به موضوع علاقه‌مند هستند برای دریافت نقشه کامل‌تر، در زمان ثبت دیدگاه، امکان مشاهده آدرس ایمیل را فعال کنند.

  • ۱
  • ۰

در راستای مطلب پست قبلی (دوره مجازی شرح کتاب صراط)، علاقه‌مندان جهت آشنایی با کتاب، می‌توانند از فایل زیر استفاده کنند.

نگاهی بسیار اجمالی به محتوای کتاب صراط

  • ۱
  • ۰

کلاس‌های مجازی

به لطف خدا، توفیق داشتم که با تدریس کتب استاد صفایی حائری، سهم کوچکی در آشنایی علاقه‌مندان با اندیشه‌های ایشان داشته باشم. دو دوره مجازی اول، به بیان مقدمه‌ای بر آثار ایشان و شرح کتاب رشد گذشت و ان‌شاء‌الله دوره سوم، با موضوع شرح کتاب صراط، بعد از اربعین برگزار خواهد شد.

  • ۱
  • ۰

به جای مقدمه

هدفم از ایجاد این وبلاگ، نوشتن است؛ چون معتقدم

  • بهترین راه برای سامان گرفتن فکر است.
  • ذهن و دست را در نوشتن، روان می کند.
  • امکان مرور بر فعالیتها و بررسی و نقد آنها را با توجه به اهداف، در گذر زمان، پدید می آورد.
  • میتواند منجر به فعالیت ذهنی منظم و زمانمند شود.
  • شاید برای خواننده ای مفید باشد.