به جای مقدمه:
برای هرکدام از ما بارها پیش آمده که شنیدهایم در پاسخ به کسی که از دستیابی به موفقیتی گفته یا از تحمل رنجی یا از تلاش و پشتکاری، گفتهاند (یا گفتهایم) که: این همه زحمت و تلاش و تحمل رنج و حتی رسیدن به موفقیت در نهایت به چه دردی میخورد؟ مگر نه اینکه حتی معلوم نیست کی میمیری و آیا ثمره این همه زحمتت را میبینی یا نه؟ و حتی اگر اقبال بلندی داشتی و نتیجه را دیدی باز هم مگر میتوانی به ماندنش دل خوش کنی؟ باز هم حتی اگر با اندک احتمالی بتوانی موفقیتت را تا سالها حفظ کنی و حتی بر آن بیافزایی، به هنگام مرگ، مگر نه این است که تو با آن کسی که هیچ زحمتی نکشیده و حتی به دزدی رفته و از دسترنج دیگران خورده در بردن چیزی از دنیا تفاوتی نداری؟ هردو کفنپوش و بدون هیچ چیز دیگری این دنیا را ترک میکنید. نهایتش تفاوت در سنگ قبر متفاوتتان خواهد بود که به مرور فرسودگی و گذر ایام همان تفاوت را هم اندک میکند و یا در بهترین حالت اگر هم نام نیکی از تو باقی میماند، دیگر تو نیستی که به این تمجیدها ببالی و از آن سرخوش شوی.
تازه بگذریم از اینکه بارها دیدهایم و شنیدهایم که حتی موفقترینها هم در طول زندگی خود همواره ناگزیر از تحمل تلخیها بودهاند؛ یا حسرت گذشته را خوردند، یا نگران از آینده بودند، و یا طعم گزنده پوچی و بنبست را تجربه کردند. آیا این همه تلاش و تقلا و تحمل سختیها برای رسیدن به موفقیت، رفاه، آرامش، عدالت و نام نیک و .... ارزشش را دارد؟ وقتی که به هر حال آن احساس آرامش و امنیت دائمی که آرزوی آدمی است، در بهترین شرایط هم به دست نمیآید، چرا اصلا باید قدمی برداشت و تلاشی کرد؟ مگر نه اینکه تلاش دیگران هم حاصل درخوری نداشته و کسی نیست که واقعا راضی باشد و آرام.
به امید خدا قصد دارم برای پاسخ دقیقی به این سوال مهم و اساسی و البته بسیار سمج و ویرانکننده «کی چی؟» و سوالات مشابهی که برخی دوستان در فضای مجازی و واقعی مطرح میکنند، مجموعه پستهایی را در اینجا منتشر کنم که برگرفته از برخی آثار مرحوم صفایی حائری هستند. پیشاپیش از دوستانی که با سوالات و ابراز نظرات ارزشمندشون پیرامون مطالب، در ارائه بهتر این مجموعه به بنده کمک میکنند، بسیار سپاسگذارم.
برای هرکدام از ما بارها پیش آمده که شنیدهایم در پاسخ به کسی که از دستیابی به موفقیتی گفته یا از تحمل رنجی یا از تلاش و پشتکاری، گفتهاند (یا گفتهایم) که: این همه زحمت و تلاش و تحمل رنج و حتی رسیدن به موفقیت در نهایت به چه دردی میخورد؟ مگر نه اینکه حتی معلوم نیست کی میمیری و آیا ثمره این همه زحمتت را میبینی یا نه؟ و حتی اگر اقبال بلندی داشتی و نتیجه را دیدی باز هم مگر میتوانی به ماندنش دل خوش کنی؟ باز هم حتی اگر با اندک احتمالی بتوانی موفقیتت را تا سالها حفظ کنی و حتی بر آن بیافزایی، به هنگام مرگ، مگر نه این است که تو با آن کسی که هیچ زحمتی نکشیده و حتی به دزدی رفته و از دسترنج دیگران خورده در بردن چیزی از دنیا تفاوتی نداری؟ هردو کفنپوش و بدون هیچ چیز دیگری این دنیا را ترک میکنید. نهایتش تفاوت در سنگ قبر متفاوتتان خواهد بود که به مرور فرسودگی و گذر ایام همان تفاوت را هم اندک میکند و یا در بهترین حالت اگر هم نام نیکی از تو باقی میماند، دیگر تو نیستی که به این تمجیدها ببالی و از آن سرخوش شوی.
تازه بگذریم از اینکه بارها دیدهایم و شنیدهایم که حتی موفقترینها هم در طول زندگی خود همواره ناگزیر از تحمل تلخیها بودهاند؛ یا حسرت گذشته را خوردند، یا نگران از آینده بودند، و یا طعم گزنده پوچی و بنبست را تجربه کردند. آیا این همه تلاش و تقلا و تحمل سختیها برای رسیدن به موفقیت، رفاه، آرامش، عدالت و نام نیک و .... ارزشش را دارد؟ وقتی که به هر حال آن احساس آرامش و امنیت دائمی که آرزوی آدمی است، در بهترین شرایط هم به دست نمیآید، چرا اصلا باید قدمی برداشت و تلاشی کرد؟ مگر نه اینکه تلاش دیگران هم حاصل درخوری نداشته و کسی نیست که واقعا راضی باشد و آرام.
به امید خدا قصد دارم برای پاسخ دقیقی به این سوال مهم و اساسی و البته بسیار سمج و ویرانکننده «کی چی؟» و سوالات مشابهی که برخی دوستان در فضای مجازی و واقعی مطرح میکنند، مجموعه پستهایی را در اینجا منتشر کنم که برگرفته از برخی آثار مرحوم صفایی حائری هستند. پیشاپیش از دوستانی که با سوالات و ابراز نظرات ارزشمندشون پیرامون مطالب، در ارائه بهتر این مجموعه به بنده کمک میکنند، بسیار سپاسگذارم.